کلاس سارینا
عزیزم سارین
خیلی مدت زمان گذشته و به خاطر کلی کار و سر شلوغی نتونستم برات مطلبی بنویسممممم.
تو دیگه الان خیلی بزرگ شدی و عاشق حرفها و استدلالات و رفتارت هستم. تو کلاس می ری و توی کلاس با آرنیکا آتیش می سوزونیددددد دو تایی.
جلسه پیش آرنیکا به خاطر اینکه کلاس خاله مژده تغییر کرده بود نتونست بیاد، تو کلاس تو دمغ بودی و بعد از کلاس که می خواستیم بریم خونه رخساره جون برای تولدش، گفتی مامان آرکینا نیومدششش، کجا رفتن، کرمان رفتننننننننن؟؟؟؟؟!!!!!! من غش کردم و حسابی بوسیدمت نمی دونم چرا اون لحظه فکر کردی که شاید کرمان رفته باشن!!! جیگر ماماننننننن
دوباره برات می نویسمممممم عشقممممممممم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی